" پایان نامه آماده کارشناسی ارشد | ۲-۵-۲اضطراب طبیعی : – 1 " |
“
واژه ی(( اضطراب )) هم به یک حالت روانی و عاطفی اشاره دارد که ممکن است از یک احساس ناراحتی کوچک به ترس یا وحشت حاد ادامه یابد . اضطراب طولانی یا شدید ممکن است منجر به بروز نشانگان جسمانی مثل تعریق ، لرز ، تهوع و احساس گیجی می شود .
اضطراب عموما واکنشی است که در شرایط ترس آور رخ میدهد و با افکار منفی و هراس آور تشدید می شود.
۲-۵-۲اضطراب طبیعی :
هر کس دچار اضطراب می شود و آن تشویش فراگیر و ناخوشایند و مبهم است که اغلب علائم دستگاه خودکار (( اتونوم )) نظیر سر درد ، تحریق ، تپش قلب ، احساس تنگی در قفسه سینه و ناراحتی مختصر معده نیز با آن همراه است . فرد مضطرب ممکن است احساس بی قراری هم بکند که نشانه اش این است که نمی تواند به مدت طولانی یک جا بایستد یا بنشیند . مجموعه علائمی که در حین اضطراب وجود دارد اغلب در هر فرد به گونه ای متفاوت از دیگران است .
۲-۶مؤلفه های اضطراب
با توجه به تعریف اضطراب می توان این حالت را مستقیمآ در ارتباط با آینده و فاقد یک عامل عینی و مشخص دانست که در عین حال می توان سه جنبه اصلی را در آن مشخص نمود :
الف ) جنبه فیزیولوژیکی
ب ) جنبه حرکتی
ج ) جنبه شناختی و روانی
جنبه فیزیولوژیکی اضطراب مربوط به برانگیختن سیستم عصبی است که آن را به صورت یک هیجان معرفی میکند ، جنبه فیزیولوژی شامل پدیدههای قابل مشاهده است که معمولآ هم بروز نمی کنند مانند افزایش ضربان قلب ، افزایش تنفس ، مقاومت الکتریکی پوست ، تعریق ، حالت تهوع و اسحال . جنبه حرکتی شامل ارتعاشات عضلانی بیش فعالی به هم خوردن نظم و ترتیب و حرکات و پایین آوردن آستانه ی پاسخ های حرکتی ( از جا پریدن ) میگردد .
جنبه شناختی-روانی اضطراب به طور یقین تلقی نامطلوبی از رفتار مبهم و تهدید آمیز در آینده و احساس دلهره و نگرانی است که فرد نمی تواند آن ها را توصیف کند . بنابرین اضطراب دارای اجزاء یا مؤلفه هایی است که با یکدیگر آمیخته اند و در یکدیگر اثر گذاشته و از یکدیگر تأثیر میپذیرند و به شکلی همگی در تعریف و شناخت اضطراب مؤثرند . کاتسن و تورسن catsen – therosenدر ۱۹۷۴ حالات سه گانه فوق را که به خوبی واکنش اضطراب میشوند به شکل زیر ترسیم نموده اند : ( آتش پور و شفتی ، ۱۳۷۷ )
جنبههای حرکتی جنبههای شناختی جنبههای فیزیولوژیکی لرزش از جا پریدن
لکنت زبان
تفکرات تصورات
خاطرات
ضربان قلب تعرق
دفعات تنفس
مؤلفه های شناختی ترس ، انتظار خطری واضح و به خصوص است ، در حالی که مؤلفه ی شناختی اضطراب ، انتظار خطری مبهم است . در فوبی ، فکر معمول این است که (( سگ ممکن است مرا گاز بگیرد )) در مقابل در اختلال اضطراب فراگیر ، فکر معمول این است که ( اتفاق وحشتناکی ممکن است برای فرزندم بیفتد )
مؤلفه بدنی اضطراب مانند ترس است : عناصر واکنش اضطراری ، عناصر هیجانی اضطرار نیز همانند ترس است : دلهره ، وحشت ، تشویش ، ورم معده . بالاخره اینکه ، مؤلفه های رفتاری اضطراب نیز همانند ترس هستند : جنگ و گریز فراخوانده میشوند . اما موضوعی که فرد مبتلا باید از آن بگریزد یا اجتناب کند یا علیه آن باید پرخاشگری نشان دهد از وضوح کمتری برخوردار بوده و گاهی اوقات مبهم است . بنابرین ، ترس بر پایه واقعیت ، یا مبالغه خطری واقعی قرار دارد ، حال آنکه اضطراب بر اساس خطر مبهم استوار است . ( همان )
۲-۷مدلهای هوش هیجانی
با توجه به تعاریف متعدد از هوش هیجانی دو رویکرد عمده در زمینه هوش هیجانی مطرح است: الف- رویکرد توانایی؛ که هوش هیجانی را به عنوان هوشی که شامل هیجان میباشد، در نظر میگیرد و تعریف میکند. تعاریف اولیه از هوش هیجانی در قالب رویکرد توانایی بیان گردید که آن را “نوعی پردازش اطلاعات هیجانی که شامل ارزیابی صحیح هیجان در خود و دیگران و بیان مناسب عواطف و تنظیم سازگارانه عواطف به نحوی که به بهبود زندگی منجر شود” (مایر و سالوی،۱۹۹۹) تعریف کردند.
ب- رویکرد مختلط؛ که هوش هیجانی را با مهارتها و ویژگیهای دیگر مانند بهزیستی، انگیزش و توانایی برقراری رابطه با دیگران ترکیب میکند. تعریف هوش هیجانی به صورت “تواناییهای شناخت هیجانات خود، درک احساسات درونی دیگران، مهار هیجانات و اداره و مدیریت روابط با نرمش و مدارا” از گلمن (۱۹۹۵) و مجموعهای از تواناییهای غیرشناختی، توانشها و مهارتهایی که بر توانایی رویارویی موفقیت آمیز با خواستهها، توانشها، احتیاجات و فشارهای محیطی تاثیر میگذارند” از بار- آن (۱۹۹۷)، نظریه “گلمن” و “بار- آن” را جزء این رویکرد قرار میدهد.
۲-۸مدل هوش هیجانی “گلمن”:
یکی از برجستهترین نظریهپردازان هوش هیجانی، “دانیل گلمن” است که در ابتدا نظریه خود را با الهام از یافته های مایر و سالوی پایهریزی نمود (کارسو، ۱۹۹۹- به نقل از امینیها). اما او رویکرد خود را بسط داده ومولفههای زیادی را وارد چارچوب نظری خود کرد. گرچه برخی شباهتها و پیوستگیها بین نظریه گلمن و نظریه مایر و سالوی وجود دارد، اما در عین حال برخی تفاوتهای مهم نیز بین آن ها دیده میشود. به عنوان مثال مدل هوش هیجانی گلمن شامل مؤلفههایی مانند انگیزش و همدلی نیز هست و اینها عواملی هستند که مایر و سالوی معتقدند فراسوی مرز هوش هیجانی قابل گسترشاند (جردن و همکاران، ۲۰۰۲) در هوش هیجانی ۵ مؤلفه را مد نظر قرار میدهد:
۱ – خودآگاهی: به معنی “درک عمیق و روشن از احساسات، هیجانها، نقاط ضعف و قوت، نیازها و سائقهای خود”.
۲- خود تنظیمی و مدیریت هیجانهای دیگران: خودتنظیمی ازنظر گلمن (۱۹۹۵) به معنی توانایی تنظیم احساسات خود و به کارگیری درست هیجانات و هدایت آن ها درجهت رسیدن به اهداف است، که این توانایی متکی بر توانایی خودآگاهی است. او معتقد است که خودکنترلی قابل یادگیری است.
۳- خودانگیزی: بسیاری از روانشناسان آن را شرط بقا میدانند. به عقیده آن ها انسان سالم هیچ کاری را بدون هدف از پیش تعیین شده انجام نمیدهد و برای رسیدن به آن، خود انگیزی لازم میباشد (دهشیری، ۱۳۸۲- به نقل از امینیها، ۱۳۸۴). انگیزه همچون موتور حرکتی، انسان را به حرکت وا میدارد.
۴- همدلی یا شناسایی هیجانهای دیگران: شعور اجتماعی به معنی درک جنبههای مختلف احساسات دیگران و انجام یک عمل مناسب و واکنش مطلوب برای افرادی که پیرامون ما قرار گرفتهاند (گلمن، ۱۹۹۵). این مؤلفه با احساس مسئولیت در قبال دیگران نسبت بیشتری دارد. همدلی ریشه در خودآگاهی دارد. زیرا ما هرچه نسبت به احساس خود پذیرش بیشتری داشته باشیم، به همان اندازه در شناخت آن ها ماهرتر خواهیم بود و به راحتی میتوانیم نوع احساس خود را از دیگران تمیز دهیم.
۵- مدیریت روابط یا مهارت اجتماعی: منظور توانایی برقراری رابطه با دیگران است. کفایت اجتماعی، تعیین کننده محبوبیت، رهبری و اثرمندی بین فردی است. گلمن (۱۹۹۵) معتقد است افرادی که تمایل دارند در ایجاد رابطه با دیگران مؤثر واقع شوند، باید توانایی شناسایی، تفکیک و کنترل احساسات خود را داشته باشند و بعد از طریق همدلی یک رابطه مناسب برقرار کنند؛ حتی در این میان خودانگیزی هم در میزان اداره روابط اثرگذار است.
۲-۹مدل هوش هیجانی “بار- آن”:
“
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-21] [ 07:53:00 ب.ظ ]
|